بیکران

هنوز تو را نبوسیدم تاطعم

بودنت بر وجودم جاری گردد

اما ساده گی ات

باز

من را ................

وطبیعت تورا

آخرین من نام خواهد نهاد

مصمم

میخواهمت و

با تو به سوی روحت

سفر خواهم کرد............

لذت عشق ورزیدن و زیستن

توامان

 

 

نمی توانم از آنها جدا شوم

÷درم را بر نعش نطفه ام شناختم

ومادرم را بر گور تولدم

  باز نعش دگردیسی

 خویشتن

 بر گور آغازین گریه ام

وحلول خودم بر گورستان زمین

و تکرار تردید

بر نعش نطفه و گورستان تولد

بهانه ی بقا